دیدین یه صحنه هایی، یه حرفی، یه لحظه ای حس میکنی تکراریه؟؟ الان دقیقا برا من همین شکلیه، انگار این پست اونم اینجا قبلا دیدم. یه ترسی داره :| اصلا هم به اینکه عکس رو قبل اینجا گذاشتنتون هم دیدم نداره. :(
دیشب یه جا خوندم که ساختمونی که خوب ساخته شده باشه لزوما اینطوری نیست که تو زلزله هفت و هشت ریشتری نریزه. بلکه اینطوریه که مهلت میده بتونی فرار کنی و تا یه حدی تاب میاره. حالا نمیدونم چقدر راسته این جمله، ولی چیزی که من از عکسای مسکن مهر دیدم، سقف و کف و ستون هاشون تا حد خوبی سالم بودن. ساختمون های کناری هم اگه روشون زوم کنی دیوار های خارجی و پنجره هاشون مثل این آسیب دیده. ولی کوچیک ترن و وقتی ارتفاع یه سازه کمه، کمتر آسیب میبینه قاعدتا دیگه نه؟ ارتفاعش کمتره به پی نزدیک تره. :-؟
بنابراین به نظرم خیلی نمیشه بهشون تاخت. از ساختمون های خصوصی ساز کناریشون بدتر یا بهتر نیستن.
+چیزی که در مورد این عکس برای من جالبه اینه که همه فرض می کنن تولده. شاید جشن عقد بوده خب. شاید حتی تولد هفته پیش بوده بچه شون مث دختر خاله ما اصرار کرده تزییناتش بمونه تا ماه بعد.
با دیدن اون یکی کامنت فکر نکنم که دیگه چیزی لازم باشه بنویسم
+ مهم اون اتفاقهست. اون تضاد موجود تو عکس. شاید چیزی که شما میگین اتفاق افتاده. شایدم واقعا همون شب تولد یه بچه بوده. این دردناکه...