گیر کردم بین یه سری آدمای نژادپرست که هر روز دم از معرفت و مرام میزنن ولی کافیه بحث از نژاد و تبار بشه. چنان با افتخار از قومیتشون دفاع میکنن که آدم تعجب میکنه چطور میشه به چیزی که هیچ گونه روش کنترل و اختیار ندارن سینه سپر کنن و ازش دفاع کنند. آدما فقط میتونن به رفتارشون افتخار کنن به کارایی که کردن، نه به چیزایی مثل قوم و زبان و مذهب. دیدن این تعصبات همیشه برام زجرآور بوده. من انتظار داشتم آدمای تحصیل کرده از این نوع عصبیتها کمتر نشون بدن ولی میبینم نه. تحصیلات به هیچ وجه تاثیر نذاشته. بارها خواستم ازشون بپرسم تو میتونستی تو یه شهر دیگه بدنیا بیای؟ تصمیم گرفتی که نژادت این باشه؟ اگه نه پس چرا داری ازش بیخود و بیجهت ازش دفاع میکنی؟ کاش فقط دفاع کردن باشه. کار به پرستیدن رسیده و همچنین نفی بقیه رقبا. پیش اومده که از من خواسته شده که همزبونهامو حمایت بکنم ولی همیشه تلاشم این بوده که از حق دفاع کنم. حق ثابت نیست. ممکنه یه بار همزبان من محق باشه، یه بار هم طرف مقابلش. پس باید همیشه دنبال این باشم که بفهم حق با کیه، نه که همزبون من کیه. وقتی حق با همزبونت نیست،تا میخوای از حق دفاع کنی، همون همزبونات بهت برچسب میزنن و میگن چرا از ما دفاع نمیکنی؟ بهشون میگم تو چرا کار
- سه شنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۰۰ ب.ظ
+ دارم فکر میکنم یعنی قراره ادامه پست توی پست بعدی باشه؟ :تفکر