بالشی که اتوماتیک سرد بشه نساختین، قبول. حداقل یه بالش بسازین گرم نشه. چیه این توده نرم با ظرفیت گرمایی ویژه صفر؟
- ۴۱ نظر
- ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۲۰:۰۰
بالشی که اتوماتیک سرد بشه نساختین، قبول. حداقل یه بالش بسازین گرم نشه. چیه این توده نرم با ظرفیت گرمایی ویژه صفر؟
1. بکاپ. بکاپ واقعی. از همه چی. از اون مهمتر، بشه از بکاپ استفاده کرد و مطالبو برگردوند.
2. درست شدن آمارگیر. آمارگیر بعضا درست کار نمیکنه. بعضی اطلاعات اضافی هم میده که بدرد نمیخوره. از آمار هم بشه خروجی گرفت.
3. قسمت css و html درست بشه. وقتی اسکرول میکنی صفحه هی میپره. با گوشی کار میکنی نمیشه کپی پیست کرد.
4.به نظرات همدیگه بشه جواب نوشت.
5. تو قسمت کلمات کلیدی و موضوعات، چند تا پست رو انتخاب بکنیم بعد تگ رو یه جا اضافه بکنیم.
6. مهمترین خواسته: وبلاگ خودشو بروز بکنه. با بلاگرا حرف بزنه. اگه مشکلات هست از مشکلات بگه. اگه خسته شده از خستگیش بگه. اگه میخواد ول کنه بره، بیاد بگه. هیچی بیشتر از این اذیت نمیکنه که تو دوسال گذشته فقط 6 تا پست گذاشته. حس میکنم انگار یکی ولم کرده. براشون مهم نیستم. بیان بدون هیچ چشمداشتی این همه امکانات گذاشته در اختیار ما تو طول این سالها. بیانصافیه بدون تشکر ازش ایراد بگیریم. ولی این حرف نزدن، این سکوتهای طولانی، آدمو اذیت میکنه.
سرباز جدید اومده. ۲۸ سالشه. بچه بزرگش هفت سالشه. و من هنوز به این فکر میکنم که
تقسیممون کردن. شهر خودم نیستم. دسترسی به اینترنت نخواهم داشت. در نتیجه تا اطلاع ثانویه نیستم. پست آماده هم ندارم. دوست نداشتم این طوری خدافظی کنم ولی خب چارهای نیست انگار
از وقتیو دمو آلبوم دراومد میدونستم قراره از این آهنگ خوشم بیاد. مخصوصا اونجاش که میگه:
تو برگزیده نبودی، قبول کن که نبودی
قبول کن که رسولی، بدون معجزه هستی
بلند مسئله هستی، ولی بدون کتابی
بعضی از روزها نباید تموم بشن. بعضی از روزها رو باید قاب کنی بزنی گوشه دلت. حس بعضی روزها، میتونه ماهها شارژت کنه. بعضی روزها، اندازه یه ماه میخندی؛ دلت شاده؛ حرفهای خوب میشنوی؛ تو هم حرف میزنی؛ مثل بقیه جاهای دیگه سکوت نمیکنی؛ هیچکس نقاب نزده؛ هیچکس نقش بازی نمیکنه؛ میتونی آینه صاف و زلال دل بقیه رو ببینی. بعضی از روزها نباید تموم بشن.
آهنگ مورد علاقهتونو نذارین رو آلارم گوشی. بعد اینکه یه مدت با صداش از خواب بیدار شدین،
مگه میشه صدای جیغکشیدنشو بشنوی و حالت بد نشه؟
همزمان که حبیب داد میزنه "به شبنشینی خرچنگهای مردابی" از اون ور سوگند میگه "تقویم روی میخ دیوار نیس" منم با دو تا خواننده آهنگارو زمزمه میکنم و کانتر 29 نفره میزنم
آذرماه تو دانشگاه نمایشگاه داشتیم و من باید واسه اختتامیه کلیپ درست میکردم. با خستگی یه هفته نمایشگاه و اعصابخردی ناشی از عدم اختیار واسه تصمیمگیری برا کلیپ، به هر مصیبتی بود، 7 8 ساعته کلیپ رو واسه فرداش که اختتامیه بود، درست کردم. درعین ناباوری کلیپ بخاطر یک سری کجسلیقگی، به افتضاحترین شکل ممکن پخش شد. طوری که ترجیح میدادم پخش نشه تا اینکه اونطوری پخش بشه. هم عصبانی بودم هم ناراحت. هر کی بهم میرسید بهش میپریدم. تمام تلاشها و اعصابخردیها و زحمتام با یه حرکت نابود شدهبود. اون اتفاق تموم شد و من چند ساعت بعدش حالم بهتر شد.
این همه دریانورد شهید شدن. تو یه روز. پدر و مادرشون مگه یه روزه اینارو بزرگ کرده بودن که یه روزه از دستشون دادن؟ 30 سال زحمت کشیدن، خون دل خوردن تا جگرگوشهشون قد بکشه. حالا کی میخواد جوابشونو بده؟ کی میتونه آرومشون کنه؟ چند سال باید صبر کنن تا داغ دلشون کمتر بشه؟ مگه اصلا داغ دل کم میشه؟ وقتی من بخاطر تلاش چند ساعتهام اون قدر ناراحت شدم، پدر و مادر این عزیزا باید چقدر ناراحت باشن؟ خدا خودش به دادشون برسه
1. نمایشگاه به خوبی و خوشی تموم شد. این دفعه باعث شد دوستانی مثل نرگس، هلما و آذری قیز رو از نزدیک زیارت کنم. چقدر این دیدارها لذتبخشند بماند که حافظهام یه جاهایی کلا نات ریسپاند بود :))
2. در این یه هفته به دو مورد خودشناسی رسیدم:
باز نمایشگاه
باز خستگی لذتبخش
باز حسای خوب
باز ناهارهای دیروقت
باز صدای خندههای دوستا
باز دعوا سر اینکه کی آهنگ باز بکنه
باز تلاشهای نافرجام من برای پلی کردن آهنگای تی ام بکس در فضای عمومی دانشگاه :))
خوشحال میشم اگه کسی تبریز بود تشریف بیاره :)
این یه اصطلاح ترکی هستش. اصلش این شکلیه : شَختَه کَسیر. (شخته: سرما، هوای سرد)(کسیر: میبُره)
تو آب و هوای سرد و خشک، وقتی هوا سرد میشه پوست بدن مخصوص صورت و دستها، شدیدا زبر و تیکهتیکه میشه. وقتی سوز و سرما به این وضعیت پوست میخوره حالتی مثل سوزش بریدگی با کاغذ به آدم دست میده. تو این شرایط ما میگیم شخته کسیر. یعنی داره پوستو میبره. بعضا ما به شوخی ترجمه انگلیسیشو استفاده میکنیم که هوای سرد باعث نشه لبخند عزیزمانونو محو بشه :)
+ یخ زدگانیم